فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bring In

ˈbrɪŋɪn brɪŋɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • phrasal verb
    کسب کردن، به دست آوردن، عاید کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bring in

  1. verb make a profit
    Synonyms: accrue, acquire, bear, be worth, bring, cost, earn, fetch, gain, get, gross, make, pay, produce, realize, return, sell, yield
    Antonyms: decrease, lose
  2. phrasal verb Move something indoors

ارجاع به لغت bring in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring in

لغات نزدیک bring in

پیشنهاد بهبود معانی